بدون تردید سده چهارم هجری و کمی پیشتر از آن، تا میانه سده پنجم، از دورههای پر فراز و نشیب و سراسر رخدادهای تلخ و شیرین تاریخ اسلام است؛ پیدایش شخصیتهای بزرگ و اندیشه آفرین در میان مذاهب گوناگون اسلامی از جمله رویدادهای بزرگ این دوره است.این دوره به تنهایی، دستمایه پژوهشهای مورخان ودیگر پژوهشگران بوده * و هنوز بررسیهای بیشتری را به خود میخواند.یکی از چهرههای درخشنده اسلام و تشیع که در این دوره ظهور کرد، الو القاسم علی بن حسین مشهور به «سید مرتضی»، «علم الهدی»، «ذو المجدین»و «ذو الثمانین»میباشد.
سید مرتضی، در زمینهعلوم گوناگون اسلامی صاحب اثر و نظر است؛آنچه این نوشتار در صدد آن است، بررسی جایگاه تفسیر قرآن در میان آثار و نطرات اوست که تا کنون مورد بحث وفحص نبوده است.در این مقاله، ابتدا-در بخش نخست-نگاهی آماری به مباحث سید مرتضی خواهیم داشت، آنگاه- در بخش دوم-به بررسی آن مباحث پرداخته و سرانجام-در بخش سوم-سخن از روش تفسیری وی خواهیم گفت.
از بررسی 66 کتاب و رساله سید مرتضی بدست میآید که کتب و آثار ذیل حاوی مطالب تفسیری اوست. (1) (*)برای نمونه، میتوان از کتاب«تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری»نوشته دانشمند سوئیسی، آدام متز، یاد کرد که بوسیله محمد عبد الهادی ابو ریده به عربی ترجمه شده و توسط علیرضا ذکاوتی به فارسی برگردان شده است.
1-کتاب«غرر الفوائد و درر القلائد»معروف به «امالی مرتضی»، به همراه«تکملة الغرر والدرر».این تألیف در زمینه حدیث، ادب و تفسیر بوده و در دو جلد به چاپ رسیده است؛از مجموع مطالب کتاب بیش از یک سوم آن مباحث تفسیری است و بیش از صد و چهل آیه از مهمترین آیههای قرآن تفسیر و تأویل شده است.
2-کتاب«تنزیه الانبیاء»که از آن همواره به عنوان کتابی کلامی یاد میشود.نزدیک به سه پنجم از مطالب آن تأویل و تفسیر آیههایی است که به ظاهر در آنها عصمت پیامبران مورد خدشه است، اما سید آیههای مزبور را به گونهای که با عصمت و پاکدامنی آنان سازگار است، تفسیر و تأویل مینماید. (2)
3-رسالههای«اجوبة المسائل القرآنیه»، «تفسیر الآیات المتشابهة من القرآن»، «حکم الباء فی آیه: و امسحوا برؤوسکم»و«مسألة فی وجه التکرار فی آلایتین»، (3) همگی مباحث تفسیری است.
4-بخشهایی از رسالههای«جوابات المسائل الرازیه»، «اجوبة مسائل متفرقة من الحدیث و غیره»و «جوابات المسائل الطرابلسیات الثانیة»و دو پنجم از رساله«جوابات المسائل الطرابلسیات الثالثة»از مباحث تفسیری است. (4)
5-نزدیک به یک جلد از چهار جلد از کتاب «الشافی فی الامامة» (5) (چاپ جدید)بحثهایی تفسیری است که سید مرتضی آیات مربوط به امامت را بر اساس اجتهاد-و نه فقط بر پایه روایات-تفسیر و تأویل کرده و به اشکالهای مخالفان پاسخ میدهد.
6-از برخی دیگر از نوشتههای تفسیری سید مرتضی، همچون«تفسیر سورة الحمد وقطعة من سورة البقرة»و نیز«المسائل البادریات» (6) که هشت مسأله آن تفسیر آیات قرآن است، اثری به دست نیامد.
سید مرتضی با عناوینی چون فقیه، متکلم، ادیب، شاعر و...بین شیعه و عامه معروف است، اما در آثاری که درمورد او نوشته شده هیچگاه از او به عنوان مفسر یاد نشده است و این مایه شگفتی بسیار است، زیرا از بررسی آثار او میتوان دریافت که شخصیت وی از این دیدگاه نیز در خور بررسی است.این شگفتی آنگاه افزود میشود که ستایندگان وی که از کتاب«غرر الفوائد و درر القلائد»به عنوان یکی از مهمترین آثار فرهنگ اسلامی یاد میکنند، در باره بخش تفسیری آن-که در بردارنده مهمترین مباحث تفسیری است-کمتر سخن گفتهاند.
در واقع«با تحقیق و بررسی در تاریخ تفسیر شیعه و مباحث تفسیری سید مرتضی و تطبیق و مقایسه آن با دیگر آثار تفسیری پیشتر از وی، در مییابیم که سید مرتضی در رأس مفسرانی است که به تفسیر غیر نقلی قرآن در میان شیعه پرداخته است.» (7) اینکه از شریف مرتضی کمتر به عنوان مفسر یاد شده نه از آن جهت است که وی-در دید محققان و تذکره نویسان-به تفسیر قرآن نپرداخته یا اثری تفسیری از او در دست نیست، بلکه شاید دلیل بیتوجهی به این امر آن باشد که او به تفسیر کامل قرآن نپرداخته است و آنچه از آیات تفسیر کرده است نیز درلابلای آثار فقهی، کلامی، حدیثی و ادبی وی پراکنده و مغفول مانده است.
ذهبی در«التفسیر و المفسرون»، فصلی از کتاب خود را به مباحث تفسیری سید مرتضی در امالی، اختصاص داده و درعنوان«اهم کتب التفسیر الاعتزالی»مینویسد:«شریف مرتضی، دانشمند شیعی...مباحث بسیار سودمندی در باره برخی از آیههای قرآن که به مذهب معتزله در تضاد است، نگاشته و در آن، بین ظاهر آیات قرآن و مذهب اعتزال سازگاری ایجاد نموده است.» (8)
محمد ابو الفضل ابراهیم که امالی سید را بر اساس نسخ خطی آن تحقیق نموده و روشن است که انسی با مباحث آن گرفته باشد، در این باره مینویسد:«وی پیرامون تفسیر قرآن آثاری دارد که نشانگر دریایی از دانش با ژرفایی ناپیدا و دست نایافتنی است.» (9)عبد الرزاق محی الدین در«ادب المرتضی»میگوید:«مرتضی در رأس آن دسته از مفسران امامی مذهب قرار دارد که قرآن را بر اساس«رأی» تفسیر نمودهاند و بیشتر مفسران امام مذهب پیش از او، مفسرانی هستند که به تفسیر«نقلی»قرآن پرداختهاند.» (10)
با توجه به مباحث فوق، گر چه بزرگترین ویژگی مجموعه مباحث تفسیری سید مرتضی، در انتساب آن به اوست، اما این همه ارزش آن نیست؛بلکه یکی از جهات ارزشمند این مجموعه-گذشته از تبیین و اثبات شخصیت سید مرتضی به عنوان یک مفسر- روشن سازی این حقیقت است که وی در دوران ظهور فرق مختلفی چون«اشاعره»، «اهل الحدیث»، «مجسمه»، «مشبهه»و...به جانبداری از باورهای راستین مکتب بشیع میپردازد و با سخن از فطرت و عقل سلیم اجازه نمیدهد که ظاهر برخی از آیات قرآنی بهانهای برای گسترش باورهایی نادرست همچون«خدشه در عصمت انبیاء»، «مکلف نبودن انسان بدانچه که در توان او نیست»، «عدم اختیار و آزادی انسان در افعال خویش»، «رؤیت خداوند در قیامت»، «نفی آیاتی که پیرامون علی(ع)و خلافت او و فرزندانش آمده است»و...گردد.و بدینسان پایه گذار تفسیر اجتهادی در میان شیعه میشود که دنباله تلاش او را در تفاسیر تبیان(شیخ طوسی)، مجمع البیان(شیخ طبرسی)، روح الجنان و روح الجنان(ابو الفتوح رازی)و دیگر تفاسیر شیعی بخوبی میتوان مشاهده کرد.
پیش از این بررسی بجاست از جایگاه تاریخی عصر سید مرتضی و سابقه تفسیر شیعه تا آن زمان-هر چند بطور خلاصه-سخن بگوییم تا اهمیت و ابتکار او در میان مفسران شیعه روشنی بیشتری یابد.
نگاهی گذرا به تاریخ تفسیر شیعه از آغاز تا عصر سید مرتضی پیامبر اسلام(ص)علاوه بر ابلاغ وحی الهی بر مردم، وظیفه تبیین آنها را نیز بر عهده داشت، این تکلیف با نزول نخستین آیههای وحی بر وی شروع شده و تا آخرین لحظههای زندگی ادامه یافت.قرآن خود بر این وظیفه خطیر تصریح میکند:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون» (11)«ما قرآن را بر تو نازل نمودیم، تا آنچه را بر مردم [بواسطه تو]نازل گردیده است، بر ایشان تبیین کنی باشد که اندیشه کنند.»
پیامبر(ص)در انجام این وظیفه، گاهی از دیگر آیههای وحی مدد میگرفت (12) و گاه از بیان خویش که دور از هر گونه تحریف، خطا و اشتباه بود. (13) اگر کلمه تبیین را همان تفسیر بدانیم-و گو اینکه تفسیر صحیحترین معانی آن است-باید گفت پیامبراسلام(ص)نخستین مفسر قرآن بودند.
رسول اکرم(ص)بر اساس همان وظیفه تبیین، برای آنکه امت وی پس از رحلتش دچار گمراهی نشوند راهی را ترسیم کرد و منبعی را معرفی نمود تا مؤمنان از آن طریق راه حق را بپیمایند و در تمسک به کتاب خدا دچار لغزش نشوند.او در حدیث معروف ثقلین (14) ، کتاب خدا را با عترت خویش همگام و جدایی ناپذیر میخواند و در روز عید غدیر-که حدیث آن به تواتر برای همگان به اثبات رسیده است-علی(ع)را پرچمدار ولایت دین معرفی کرد.پیام و توصیه پیامبر هر چند دستخوش تحریف و ظلم واقع گشت اما باعث شد تا عدهای از مسلمانان دریابند آنچه را باید دریابند و پرچم پیروی از علی(ع)و فرزندانش، یعنی پرچم تشیع، را برافرازند.آنان معتقد شدند که برای فهم معانی«ثقل اکبر»-یعنی قرآن-باید به«ثقل اصغر»- یعنی علی(ع)و اولاد معصوم او-تمسک کرد.از این روی در دوران حیات آنان فهم قرآن را از آنها میطلبیدند و بعد از آنان نیز تفسیر قرآن را مگر در راستای سخنان پیامبر و ائمه معصوم انجام نمیدادند.
پس حضرت علی(ع)هم نخستین مفسر قرآن بعد از پیامبر(ص)بود؛این سخنی است که دانشمندان عامه نیز بر آن تصریح دارند.سیوطی در«الاتقان» میگوید:«ده تن از صحابه در تفسیر شهرت یافتهاند: خلفای چهار گانه و...اما از خلفاء بیشتر از همه آنها از علی[علیه السلام]روایتهای[تفسیری]نقل شده است و روایت از سه خلیفه دیگر بسیار بسیار کم است.» (15)
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه، برای اثبات برتری علی(ع)بر دیگر صحابه، مینویسد:«از جمله علوم، علم تفسیر قرآن است که از او گرفته شده و رشد نموده است، به گونهای که هر گاه به کتابهای تفسیر مراجعه نمایی درستی این سخن رادر مییابی، چرا که بیشتر روایتهای تفسیری از او وعبد اللّه بن عباس میباشد و همگان حال ابن عباس را در همراهی و تسلیم بودن نسبت به علی واینکه شاگرد و دست پرورده او بوده است، میدانند از ابن عباس سؤال شد که جایگاه علم تو در برابر علم فرزند عمویت، علی(ع)، کجاست؟او در پاسخ گفت:همانند قطرهای از باران در برابر اقیانوس است.» (16)
از دیدگاه شیعه، بعد از علی(ع)دیگر امامان معصوم به عنوان مفسران قرآن قلمداد میکردند. آنچه باید دانست اینکه، بررسی تفاسیری که از صحابه و تابعینی که شیعه بودند، و نیز شاگردان دیگر ائمه(ع)نشانگر این است که دانش آنان در این باره ثمره علم پیامبر(ص)و علی(ع)(نسبت به صحابیان شیعی)و امامان(نسبت به شاگردان آنها) میباشد وتفاسیر آنها تفسیری است در راستای تفاسیر ائمه(ع).
نویسنده کتاب«تفسیر و تفسیر نویسان شیعه»در این باره مینویسد:«از اولین روز انتشار وحی، پا به پای نقل اخبار و احادیث، استنباط هم که نقشی از تدبر در قرآن وتوجه سنت معصوم داشت و برای تبیین و تفهیم مقاصد دینی ملاکی با ارزش محسوب میشد، مورد نظر قرار گرفت، چنانکه تا اواخر قرن چهارم اگر مفسر میخواست از جانب خویش نظری دهد آن را مستند به گفته یا عملی از پیغمبر و صحابه معتمد رسول خدا میکرد؛نمونه آن را در تفسیر«علی بن ابراهیم»و«فرات کوهی»ملاحظه کنید.به هر حال هیچکس به خود جرأت تفسیر و ادعای فهم درست قرآن را نمیداد ولی از قرن پنجم فهم شخصی نیز بکار آمد و تفسیر نظری آغاز شد. (17)
در عصر غیبت، با نبود امام معصومی که بتوان در فراز و نشیبهای فهم قرآن بدو مراجعه کرد، لزوم بکار گیری ابزارهای شناختی دیگر در تفسیر قرآن احساس میشد؛از مشخصترین ابزارها و شیوههایی که در این زمینه به کار گرفته شد اجتهاد مبتنی بر قرآن، روایات، اجماع و توجه بیش از پیش به قواعد اصولی است که در آثار این دوره مضبوط است.
اینکه اولین مفسر عصر غیبت که با شیوه فوق به تفسیر قرآن پرداخته باشد کیست، سؤالی است که نمیتوان بطور قطع بدان پاسخ گفت، ولی گویا میتوان با استناد به سخنی از شیخ طوسی، او را اولین مفسر با این شیوه دانست؛او در مقدمه تفسیر خود مینویسد:«آنچه مرا به شروع تألیف این کتاب برانگیخت این بود که من ندیدم هیچ یک از صحابه ما-چه گذشتگان و چه متأخران-کتابی تألیف نموده باشد که شامل تفسیر تمامی قرآن باشد و در بر دارنده تمامی اقسام معانی و مقاصد آن...». (18)
بنا بر این ظاهر شیخ طوسی نخستین کسی است که دست به تألیف تفسیری زده که در بر دارنده همه آیههای قرآن-بر پایه اجتهاد-است؛اما با گذری بر کتب بزرگان قبل از وی و کتابهای تفسیری دوره پیش از او (19) در مییابیم که این سید مرتضی است که برای نخستین بار قرآن بر اساس اجتهاد مبتنی بر قرآن، سنت متواتر، اجماع و اصول مسلم عقلی (20) تفسیر کرده است (هر چند آثار تفسیری او شامل همه آیات قرآن نیست).
این آثار را پیش از این معرفی کردیم، اکنون به بررسی کوتاهی در باره هر یک میپردازیم:
این کتاب مجموعه سخنرانیهای مؤلف در طی هشتاد مجلس است.وی در هر مجلس ابتدا به تأویل وتفسیر یک یا چند آیه از قرآن پرداخته و سپس به بیان حدیثی در باب آن و شرح معانی و نقد و بررسی ابیاتی از شاعران معروف-در خصوص موضوع- میپردازد.در مورد زمان و مکان این مجالس، صاحب کتاب الذریعه معتقد است که آنها در راه مسافرت حجاز و در منازل مختلف راه بر شاگردانش املاء میشده است؛ (21) اما با توجه به فراوانی منابع این کتاب و نیز یک دست بودن انشای آن، باید گفت که بطور قطع-هر چند اصل مطالب در مسافرت املاء و تدریس شده باشد-مطالب آن مورد تجدید نظر و تنظیم مجدد قرار گرفته است.
سید مرتضی در این کتاب اغلب مباحث تفسیری خود را باعنوان«تأویل آیه»شروع میکند، و مراد وی از«تأویل»همان معنای تفسیر است-که پیشینیان بکار بردهاند. (22) آنگاه مطلبی را که میخواهد پیرامون آن ارائه دهد، به صورت سؤال وجواب مطرح مینماید.این شیوه در اکثر آثاری که حاوی مباحث تفسیری اوست قابل مشاهده است.این شیوه-که تأثیر بسزایی در تفهیم مطالب دارد-از مجلس سوم و چهارم به بعد کتاب امالی بکار گرفته شده است.
کتاب امالی-چنانکه گفته شد-جزو بهترین آثار سید است و شاید هیچ کتابی بدان اندازه مورد توجه دانشمندان عامه قرار نگرفته باشد.محمد ابوالفضل ابراهیم در این باره میگوید:«مؤلف در امالی... منتهای تلاش خود را برای ایجاد سازگاری میان آیات متشابه و آنچه که بر زبان عرب(اعم از شعر و نثر) جاری است، مینماید و در این سیر تفوق شگفت انگیزی از خو نشان میدهد که از ذهن و هوش درخشان و بینش ژزف او حکایت میکند، و در آنچه تفسیر و تأویل یا توجیه مینماید مجموعهای از اشعار عرب و علم اللغة و حدیث که در حافظه اوست به کمک وی میآید». (23)
این کتاب در بردارنده تفسیر بیش از پانزده آیه از قرآن، به همراه مباحث دیگری در زمینه ادب و کلام است و چون از نظر اسلوب و محتوا با مباحث امالی تناسب داشته، به اشاره مؤلف به عنوان«تکمله امالی»بدان اضافه میگردد. (24)
سید، این کتاب را بنا به در خواست فردی که از وی کتابی در باب تنزیه پیامبران وامامان میطلبد،نگاشته است. (25) وی در این کتاب ابتدا به عنوان مقدمه دیدگاه فرقههای گوناگون همچون اهل الحدیث، اشاعره، معتزله و شیعه را در مورد عصمت پیامبران مطرح ساخته و آنگاه به بیان دیدگاه شیعه در باره عصمت انبیاء قبل از نبوت و بعد از آن میپردازد، سپس تمامی آیاتی را که در باره هر یک از پیامبران آمده و احیانا دستاویزی برای نفی عصمت آنان واقع شده یا ممکن است واقع شود مورد تفسیر و تأویل قرار میدهد و سر انجام سخن از تأویل روایات و اخباری است که ظاهرا عصمت پیامبر اسلام(ص)و ائمه معصومین را مورد خدشه قرار میدهد.
این کتاب در نویسندگان و دانشمندان بعدی تأثیر زیادی داشته است؛بعنوان نمونه امام فخر رازی در کتاب«عصمة الانبیاء»از کتاب«تنزیه الانبیاء»متأثر است.«سیف آمدی»در این باره میگوید:«من به سخنی استوار و متین در باره عصمت، از ابن خطیب [فخر رازی]، دست یافتم و از آن در شگفت شدم، اما هنگامی که به کتاب تنزیه الانبیاء موسوی [سید مرتضی]دست یافتم، با مطالعه آن دریافتم که وی سخن خود را از این کتاب بر گرفته است». (26)
در اینجا باید بدین نکته توجه داشت که هر چند مطالب این کتاب کلامی است اما سیاق تفسیری آن غالب است و دلیل این مطلب آنکه سید مطالبی را که پیرامون تفسیر و تأویل برخی آیات در امالی عنوان نموده، عینا در ذیل همان آیات در اینجا هم آورده است. (27) و مفسران متأخر همچون شیخ طوسی، ابو الفتوح رازی، طبرسی، فخر رازی، و صاحب کشاف عین همان مطالب یا بخشی از آن را در تفسیر آیات مورد اشاره عنوان کردهاند.
در این کتاب شانزده آیه مورد تفسیر است؛تاریخ تألیف آن پس از کتاب تنزیه الانبیاء و الشافی است؛ سیاق سخن در همان قالب سؤال و جواب است ولی سؤال کننده وتاریخ دقیق نگارش آن معلوم نیست، جزآنکه در ابتدای مسأله نهم آمده است:«سأله (قدس اللّه روحه)ابو القاسم بن علی بن عبد اللّه بن شیبة العولی الحسنی عن...».(28)
اما همه سؤالات از او نیست، زیرا سؤال کننده مسأله شانزدهم شخصی به نام«شریف ابو محمد... معرفی شده است.بنا بر این باید گفت که این مجموعه سؤالاتی است که توسط افراد مختلف از شریف مرتضی پرسیده شده و خود او آنها را با جوابشان تحت این نام گرد آورده است.
این رساله نیز بنا به در خواست فردی است که از سید میخواهد تا کتابی بنویسد که در آن شبهات اهل باطل(همچون جبریها، مشبه، ملحدان)که بر قرآن وارد نمودهاند پاسخ یابند. (29) آنچه در این رساله آمده تنها شامل تفسیر متشابهات سوره حمد و یک آیه از سوره بقره است و معلوم نیست-علی رغم عنوان رساله-چرا دیگر آیات متشابه تفسیر نشدهاند.
این کتاب در رد باب«امامت»از کتاب«المغنی فی ابواب التوحید و العدل»قاضی عبد الجبار معتزلی نوشته شده است.قاضی عبد الجبار در کتاب خود، آیاتی را که شیعه برای اثبات امامت تأویل و تفسیر کردهاند بر طبق مذهب اعتزالی خود تفسیر کرده و شبهاتی را بر امامت[مورد اعتقاد شیعه]وارد میسازد؛سید مرتضی در کتاب الشافی به رفع شبهههای قاضی پرداخته و آیات مزبور را مورد بحث و تفسیر قرار میدهد؛بنا بر این هر چند هدف از تألیف آن اثبات مبانی کلامی است اما دارای مباحث تفسیری است. (30)
روش تفسیری-هر چند ریشه در تاریخ تفسیر دارد-اما به عنوان یکی از موضوعات علوم قرآنی از جمله مباحث جدیدی است که تألیفات مستقلی نیز در آن صورت گرفته است. (31) در باره اینکه روش تفسیری چیست، برخی آن را به معنای بحث و بررسی جنبههای ظاهری یک تفسیر و نحوه شکل گیری مباحث آن دانستهاند. (32) برخی دیگر منظور از روش تفسیری را همان مبانی و معیارهایی میدانند که یک مفسر بر اساس آن به تفسیر قرآن میپردازد. (33)
گذشته از اینکه کدامیک از دو شیوه کامل است، از آنجا که در شیوه دوم بهتر میتوان به مدلول آیات-و مراد مفسر-پی برد، ما نیز با روش دوم شیوه تفسیری سید مرتضی را مورد ملاحظه قرار میدهیم، علاوه بر آنکه پراکندگی مباحث تفسیری سید امکان بررسی آن به شیوه اول را کمتر میکند.
اگر ما اجتهاد را به معنی استنباط احکام و از آن جمله مفاهیم و مقاصد همه آیات قرآنی بر اساس کتاب، سنت، اجماع و عقل بدانیم، باید گفت آنچه سیدمرتضی در تفسیر قرآن عمل نموده، بجز مواردی محدود، خارج از این تعریف نیست.وی تلاش میکند تا برخی از آیات را که ظاهرا با اصول مسلم عقلی در تعارض است با دیگر آیات سازگاری دهد و در تفسیر خود همواره از دلایل عقلی و بخصوص استشهاد و استناد به کلام عرب به گونهای شگفت آور بهره میجوید.و از آنجا که اغلب به تفسیر آیات اعتقادی پرداخته و بیشتر در جواب خدشههای فرق مختلف سخن گفته (34) ، تفسیر وی صبغهای کلامی یافته است ولی در همه جا نیز اینطور نیست و گاهی هیچ ارتباطی به مباحث اعتقادی مذکور ندارد. (35)
چنانکه گفته شد انگیزههای کلامی زیادی در تفسیر سید مرتضی وجود دارد؛از طرفی او در مباحث خود از کلام عرب و آنچه متبادر به ذهن است(با تکیه بر میراث ادبی عرب)استمداد میطلبد، و از این روی تفسیر وی جنبه ادبی هم بخود میگیرد، و شاید یکی از دلائل اقبال عامه به مباحث تفسیری و حدیثی کتاب امالی سید-علیرغم تضاد مسلک آنان با شیعه-همین ویژگی ادبی آثار او باشد.
با توجه بدانچه گفته شد، بطلان نظر برخی در باره روش تفسیری سید آشکار میشود.چرا که اگر«عبد الرزاق محی الدین»تفسیر شریف مرتضی را«تفسیر به رأی» مینامد بدان خاطر است که آن را در مقابل«تفسیر به اثر»میداند، و سخن وی در باره روش تفسیر سید گواه روشنی بر دیدگاه او در مورد انواع تفسیر است. (36) سی مرتضی در تفسیر قرآن تنها بر اساس اخبار و روایات به تفسیر نمیپردازد، و همین منشأ نظریه غلط دیگر عبد الرزاق محی الدین و عدهای دیگر در اتصاف دادن تفسیر سید به«تفسیر اعتزالی» گردیده است.محی الدین در این باره گفته است:«از آنجا که[سید]مرتضی دراصول، معتزلی مذهب است و در آنجا که معتزله معتقدند که باید از ظاهر آیات قرآن دست کشید، وی نیز پایبند به تفسیر عقلی گردیده و از بزرگان این مذهب بحساب میآید و شاید تفسیر وی...کهنترین قسم تفاسیر عقلی به شیوه معتزله باشد که به دست ما رسیده است». (37) و دکتر ذهبی گفته است که«در پرتو آیاتی که وی تفسیر نموده میتوانیم دور نمایی از تفسیر معتزله در آن عصر بدست آوریم و بواسطه آن بر میزان تلاش سید مرتضی در ایجاد سازگاری بین آرای اعتزالی خویش با آن دسته آیات که در تضاد با عقاید اوست آگاهی یابیم». (38)
این همه بیراهه رفتن ناشی از آن است که اینان گمان کردهاند که اتفاق نظر شیعه و معتزله در پارهای اصول دلیل یکسان بودن آن دو یا تبعیت شیعه از معتزله است!در حالی که اصول شیعه بر گرفته از کلام امیر مؤمنان علی(ع)و دیگر امامان معصوم(ع)است ومؤسس مذهب اعتزال، یعنی«واصل بن عطاء»که مصاحب و شاگرد ابو هاشم عبد اللّه بن محمد بن علی است، خود را سیراب از مشرب سخنان علی(ع) میداند!علاوه بر آن، شیوه و سخنان سید مرتضی در تفاسیر شیعی بعد از او(مثل تبیان، مجمع البیان و...) مشهود است، حال چگونه قائلان مذکور امثال شیخ طوسی و طبرسی را در عداد مفسران معتزلی نیاوردهاند!؟
چنانکه گذشت این منابع زیاد است؛آنچه باید بدان توجه داشت اینکه هدف سید در استفاده از این منابع گزارش نظریات نبود بلکه وی اغلب در صدد یافتن درستترین اقوال است:
مهمترین این تفاسیر«جامع البیان عن تأویل القرآن» از طبری است.سید مرتضی در مواردی با تصریح به نام طبری، به اقوال وی اشاره مینماید.با تطبیق مباحث تفسیری سید با تفسیر طبری بدست میآید که اکثر نظریات تفسیری که او از صحابه یا تابعان نقل میکند برگرفته از تفسیر طبری است. (39) موارد دیگری نیز از نقل روایات عامه در بحثهای سید مرتضی هست که نمیتوان بطور قطع منابع آن را مشخص نمود.
سید مرتضی در تفاسیر خود از اثرات ادبی زمان پیش از خود، که در باره معانی و واژههای قرآنی نوشته شده بود، استفاده زیادی برده است؛از جمله آنها این کتب را میتوان نام برد:«معانی القرآن»از فراء؛«غریب القرآن»از ابن قتیبه؛«معانی القرآن و اعرابه»از زجاج؛ و«مجاز القرآن»از ابو عبیده، از جمله آثاری که سید بطور مسلم بدان توجه داشته است کتاب «معانی القرآن»و«معانی القرآن و اعرابه»است.
برخی از آنان عبارتند از:
الف-جعفر بن حرب.
ب-ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانی.او دارای تفسیر بزرگی به نام«جامع التأویل لمحکم التنزیل» (40) بوده که هم اکنون اثری از آن در دست نیست.شریف مرتضی در موارد متعددی عین عبارت آن کتاب را نقل میکند. (41)
ج-ابو علی جبایی:او دارای تفسیری بوده که سید آن را در اختیار داشته و در موارد متعددی کلام وی را نقل نموده، رد یا قبول میکند. (42)
بهره گیری مفسران متأخر از تفسیر سید مرتضی این مسأله، از تطبیق برخی از تفاسیر متأخر با بخشی از مباحث تفسیری سید مرتضی روشن میشود:
ا-التبان.شیخ طوسی از بزرگترین شاگردان سید مرتضی است.او در کتاب«الفهرست»بعد از برشمردن کتابهای سید میگوید:«من اکثر این کتابها را بروی خواندم و برخی دیگر آن را بارها شنیدم که بروی میخوانند». (43) با توجه بدین سخن و از تطبیق مباحث سید با کتاب التبیان در ذیل آیههای مربوط، بخوبی روشن میشود که شیخ در تفسیر خود توجه فراوانی به نظرات تفسیری سید داشته و در برخی موارد تمام یک مبحث آن را با اندکی تصرف در تفسیر خود آورده است. (44)
2-مجمع البیان.طبرسی در موارد متعدد با تصریح به نام سید مرتضی، به نقل کلام وی میپردازد و از تطبیق موارد دیگری هم که بدون این تصریح است،
بخوبی معلوم میگردد که واژهها و عبارات متعددی از کتاب مجمع البیان برگرفته از مباحث تفسیری سید مرتضی است. (45)
3-روح الجنان و روح الجنان.ابو الفتوح رازی در تفسیر خود، هر چند اشارهای به نام سید مرتضی ندارد، ولی در پارهای موارد به نقل مطالبی پرداخته که تنها در تفسیر سید مطرح بوده است؛از جمله آن مطالب، مسائل اصول فقه است و کسی که نخستین بار مباحث اصول فقه را به صورت گسترده مطرح نمود سید مرتضی بود. (46) از سوی دیگر بافت برخی از عبارات تفسیر ابو الفتوح گواهی میدهد که درست ترجمهای از مطالب تفسیری سید مرتضی است. (47)
4-تفسیر کبیر و عصمة الانبیاء.امام فخر رازی-علیرغم دانشمندان دیگر اشعری مرام-سخت مدافع عصمت انبیاست و در کتاب«عصمة الانبیاء»با ترکیبی شبیه و بر گرفته از تنزیه الانبیاء به بررسی مسأله عصمت انبیاء با توجه به آیات قرآنی پرداخته است؛یگانگی مطالب آن کتاب با کتاب تنزیه الانبیاء سید در پارهای از موارد به گونهای است که کمترین تردیدی را در استفاده وی از آن بر جای نمیگذارد. (48) همچنین همین تأثیر را میتوان در مباحث مربوط، در تفسیر کبیر یافت.او خود درباره سید مرتضی گفته است: «فضایل سید، بسیار است و در فضیلت وی تنها کتاب غرر و درر او کفایت میکند.» (49)
(1)-این بررسی با مراجعه به کتابهای رجال و تراجم، و نیز نسخ خطی کتب سید موجود در کتابخانههای تهران، مشهد و قم انجام شده است.
(2)-این کتاب به همراه دیگر مباحث غیر تفسیری آن هم اکنون-توسط نگارنده-در دست ترجمه است.
(3)-رسائل الشریف المرتضی(ج 1 تا 3)با مقدمه و زیر نظر سید احمد حسینی، تدوین سید مهدی رجایی، قم.دار القرآن الکریم، 1405 ه-ق؛برای رسالههای مذکور به ترتیب رجوع شود به:ج 3، ص 119-83 و ص 306-285؛ج 2، ص 72-67 و 75-6.
(4)-رسائل الشریف المرتضی، به ترتیب:ج 1، ص 124- 121؛ص 128 به بعد؛ج 1، ص 355 به بعد؛ج 1، ص 436-411.
(5)-الشافی فی الامامة، شریف مرتضی، تحقیق و تعلیق سید عبد الزهراء حسینی، مراجعه، سید فاضل میلانی، تهران، مؤسسه الصادق للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1410 ه-ق؛ج 2، ص 248-216، 250-248، 257-153، 318-257؛ ج 3، ص 137-133 و 142-137؛و ج 4 از ص 420 به بعد.
(6)-ریاض العلماء، ج 4، ص 35، نخستین رساله از فهرست بصروی.
(7)-ادب المرتضی من سیرته و آثاره، عبد الرزاق محی الدین، چاپ اول، بغداد، مطبعة المعارف، 1957 م.مؤلف در این کتاب، سید را نخستین مفسر شیعی میداند که به تفسیر به رأی پرداخته و ما در فرصتی دیگر سخن او را نقد و بررسی خواهیم کرد.
(8)-التفسیر و المفسرون، دکتر محمد حسین ذهبی، دار الکتب الحدیثه، چاپ دوم، مصر، 1369.ج 1، ص 39.
(9)-امالی السید المرتضی، السید المرتضی، تصحیح شیخ احمد بن امین شنقیطی، منشورات کتابخانه آیة اللّه مرعشی، چاپ اول، قم، 1403 ه-ق.ج 1، ص 9 از مقدمه.
(10)-ادب المرتضی من سیرته و آثاره، مقدمه.
(11)-سوره، نحل، آیه 44.
(12)-القرآن یفسّر بعضه بعضا.
(13)-چنانکه از آیه:و ما ینطق عن الهوی(سوره نجم، آیه 53) استنباط میشود.
(14)-رجوع شود به:الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، عبد الحسین امینی، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1366 ه-ش ج 1، ص 21.
(15)-الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، مقدمه و تحقیق دکتر مصطفی دیب البغاء، دارا بن کثیر، دمشق، 1407 ه-ق.نوع هشتادم، ص 1227.
(16)-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1835 ه-.ق، ج 1، ص 19.
(17)-تفسیر شیعه و تفسیر نویسان آن مکتب، دکتر رجبعلی مظلومی، نشر آفاق، تهران، چاپ اول، 1404، مقدمه.
(18)-شیخ الطائفه طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، مکتبة الامین، نجف اشرف، (بدون تاریخ)، ج 1، ص 1.
(19)-در میان آثار شیخ مفید، تنها به کتابی در زمینه علوم قرآن به نام«البیان فی انواع علوم القرآن»اشاره شده است.
(20)-الفرائد الغوالی، شیخ محسن بن شیخ شریف جواهری، تصحیح و تحقیق محمد حسن جواهری، مطبعة الآداب، نجف، چاپ اول، 1355 ه-ق.مستفاد از کلام نویسنده الروضة البهیه که مصنف آن را در الفرائد نقل کرده است.
(21)-الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 16، ص 44.
(22)-مانند آنچه طبری در تفسیر خود بکار برده است، رجوع شود به:ابو جعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، دار الفکر، بیروت، 1408 ه-.ق.
(23)-امالی المرتضی، سید مرتضی، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، مصر، چاپ اول، 1373-. ق.ج 1، ص 18(مقدمه).
(24)-این کتاب نیز توسط محمد ابو الفضل ابراهیم، تحقیق و در پایان جلد دوم امالی چاپ شده است.
(25)-تنزیه الانبیاء، سید مرتضی، منشورات شریف مرتضی، قم، [و نیز نسخه خطی به شماره 245 موجود در کتابخانه آیة اللّه مرعشی]، ص 2.
(26)-ریاض العلماء، پیشین، ص 62.
(27)-به عنوان مثال ر.ک:امالی المرتضی، ج 1، ص 482-492-489 و به ترتیب مقایسه شود با مطالب تنزیه الانبیاء، ص 53-47 و 55-53.
(28)-سید مرتضی، پیشین، ص 117.
(29)-پیشین، ص 287.
(30)-در اینجا تذکر این نکته لازم است که در رساله المحکم و المتشابه-که علامه مجلسی آن را از جمله 12 کتاب سید دانسته و در جلد 92 بحار آورده است-تصریح شده که مطالب آن کتاب احادیث منقول از امام صادق(ع)است و شاید سید تنها به استنساخ آن پرداخته و نام خود را در آخر ذکر کرده است.
(31)-از آن جمله میتوان به«التفسیر و المفسرون»ذهبی، «روشهای تفسیر قرآن»دکتر سجادی، و کتاب«مبانی و روشهای تفسیری قرآن»عمید زنجانی اشاره کرد.
(32)-مانند آنچه ذهبی در التفسیر و المفسرون عنوان میکند.
(33)-مانند آنچه نویسنده«مبانی و روشهای تفسیری قرآن»در فصل دوم کتاب خود ذکر کرده است.
-علامه محمد باقر مجلسی، بحار الانوار«چاپ جدید»، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
-شیخ ابو الفتوح رازی، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، تصحیح حاج میرزا ابو الحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1352ه-.ش.
-امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
-شیخ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، مطبعة الحکمه، قم.
-سید مرتضی علم الهدی، تکملة الامالی، چاپ شده در پایان ج. دوم امالی المرتضی.
-آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، تهران، 1364 ه-.ش.
34-همانند مباحث تفسیری تنزیه الانبیاء؛و امالی، ج 1، ص 5-1، و ج 2، ص 167-163 و...
35-به عنوان مثال ر.ک.امالی المرتضی، پیشین، ج 1، ص 16-13.
36-ادب المرتضی، پیشین، ص«ب».
37-پیشین، ص 34.
38-التفسیر و المفسرون، پیشین، ج 1، ص 403-429.
39-به عنوان مثال رجوع شود به:امالی المرتضی، پیشین، ج 1، ص 516؛و تنزیه الانبیاء، پیشین، ص 31.
40-محمد بن اسحق الندیم، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، افست مروی، تهران، فن دوم از مقاله سوم، ص 151.
41-جالب است بدانیم که-علیرغم ادعای ذهبی در مورد اعتزالی بودن شیوه سید-وی در امالی شش مورد از ابو مسلم نقل قول میکند و تنها یک مورد آن را نیکو میشمارد.
42-ر.ک:تنزیه الانبیاء، پیشین، ص 65-64.
43-ابن الندیم، پیشین.
44-به عنوان مثال:امالی المرتضی، ج 1، ص 5-1 مقایسه شود با تبیان، ج 6، ص 461-458؛و تنزیه الانبیاء، ص 53-47 و امالی المرتضی، ج 1، ص 482-477 مقایسه شود با تبیان ج 6، ص 125-121.
45-به عنوان مثال:امالی المرتضی، ج 1، ص 72 و تنزیه الانبیاء، ص 44-41 مقایسه شود با مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 324 و 312.
46-در کتاب خود موسوم به«الذریعه».
47-ر.ک:امالی المرتضی، ج 1، ص 105، ج 2، ص 87، ج 1، ص 70 و ج 1، ص 87، و مقایسه شود با:روح الجنان، ج 6، ص 352، 321، 230 و ج 7 ص 256 و مطالب ذیل آیات.
48-ر.ک.تنزیه الانبیاء ص 65-64 و مقایسه شود با عصمة الانبیاء، ص 64-63.
49-ریاض العلماء، پیشین، ج 4، ص 20.
-جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، فی التفسیر بالمأثور، مکتبة الاسلامیه و مکتبه جعفری، تهران.
-فخر الدین رازی، عصمة الانبیاء، منشورات کتبی نجفی، قم، 1406 ه-.ق.
-شیخ الطایفه محمد بن حسن طوسی، الفهرست، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ سوم، 1403 ه-.ق.
-ابو علی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح سید هاشمرسولی و سید فضل اللّه یزدی، دار المعرفه، بیروت، چاپ دوم.1408 ه-.ق.
-عباسعلی عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1366 ه-.ق.